قسمت اول
در این شیوه اخیر که اساساً به خاور نزدیک یا فرهنگ سامی تعلق دارد، شکلها به نمادهایی تزیینی استحاله یافتند و در جلوی پس زمینه ای کم عمق و غالباً خنثی قرار داده شدند که کمتر یا هیچ اشاره ای به فضای بصری نمی کند.
گذار هنر مسیحیت آغازین به هنر بیزانسی، نه ناگهانی است نه قطعی و به بیان درست تر، تعریف دقیق آن میّسر نیست. قابهای دو لوحی تقریباً همزمان میکائیل و آناستاسیوس هر دو آفریده کنده کاران شرقی اند و می توان آنها را بی هیچ مشکلی در ردیف آثار بیزانسی طبقه بندی کرد. ولی میکائیل همچنان ریشه ای محکم در سنت یونانی – رومی دارد، حال آنکه در قابهای آناستاسیوس با تأکید قرون وسطایی بر خود حادثه به جای شکل ظاهر آن روبرو می شویم.
در این شیوه اخیر که اساساً به خاور نزدیک یا فرهنگ سامی تعلق دارد، شکلها به نمادهایی تزیینی استحاله یافتند و در جلوی پس زمینه ای کم عمق و غالباً خنثی قرار داده شدند که کمتر یا هیچ اشاره ای به فضای بصری نمی کند.
یکی از نقاط عزیمت هنر انتزاعی و نمادین خاور زمین مسیحی شده را می توان یک نقاشی دیواری دانست که از شهر نظامی و کوچک دورا – اوروپوس بر ساحل غربی رود فرات در قلب بین النهرین باستانی و مرز شرقی امپراتوری به سده دوم تا سوم میلادی یعنی دوره ای که این مناطق که در اشغال رومیان بوده است مربوط می شود. جزیی که در اینجا در نظر می گذرد می تواند تجسم یک خدمتکار و کاهنان کیش فراموش شده و ماقبل مسیحی پارت یا پالمورا (تدمر امروزی) باشد.
پیکره ها با نمای روبرو به حالتی رسمی، جلوی (داخل ؟) یک پس زمینه معماری ایستاده اند. جامه هایشان به کمک خط نشان داده شده نه رنگ و حرکاتشان آرام، تشریفاتی و موقرانه است. هر پیکره، فی نفسه یک کل طرح گونه عمودی است که از پیکره مجاورش مستقل است. اندامها سبک و شناور، پاهایشان دارای رابطه ای گنگ با زمین و محیط معماری نشان داده شده اند و قاب عاجی میکائیل را که چند صد سال پیش کنده کاری شده بود به یادمان می آورند. با آنکه چیزی از معنی این مراسم تجسم یافته دستگیرمان نمی شود، احتمالاً آن را با بیشترین وضوح ممکن برای محارم راز ترسیم کرده اند؛ زیرا اینان می توانستند نمادها و حرکات ترسیم شده را مانند یک تومار مصوّر بخوانند، توماری که به طور افقی بر سطح دیوار رنگ آمیزی شده حرکت می کرد و تدابیر پرسپکتیوری یا عمق نمایانه نیز مانع حرکتش نمی شدند.
همزمان با شکل گیری شریعت مسیحی، این گونه تفسیر نمادین واقعیت نیز بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و یک سبک ساده، تزیینی و انتزاعی «بیزانسی» که در آثاری از هنرمندان خاور نزدیک مانند نقاشیهای دیواری دورا – اوروپوس ریشه داشت تدریجاً بر هنر مسیحی چیره شد و با آنکه عمق نمایی غربی بسیار سخت جان بود و بارها از نو زنده شده بود، این گذار در اواسط سده ششم تقریباً تکمیل شده بود. اگر به یادمانهای یک شهر یعنی راونا بنگریم، تحول مزبور را به راحتی خواهیم دید.
● راونا
وقتی ویزیگوتها در اوایل سده پنجم به رهبری پادشاهشان آلاریک، ایتالیا را در معرض تهدید حملات خویش قرار دادند، امپراتور هونوریوس، پایتخت امپراتوری تکه تکه اش را به راونا، بندرگاه باستانی رومیان بر ساحل دریای آدریاتیک و در ۱۲۰ کیلومتری جنوب ونیز انتقال داد. در این شهر که دور تا دورش باتلاق و به همین علت دفاع از آن بسیار آسان بود، قدرت امپراتوری وی تا سال ۴۱۰ میلادی یعنی سقوط رم به دست آلاریک دوام آورد. هونوریوس در سال ۴۲۳ میلادی درگذشت و زمام امور حکومت را خواهر ناتنی اش گالاپلاکیدیا به دست گرفت.
زندگینامه این زن، یک داستان سراپا خشونت و ماجراجویی است. گالاپلاکیدیا در سال ۴۵۰ میلادی یعنی نزدیک به بیست و پنج سال پیش از آنکه آخرین جانشین از میان جانشینان ناتوان وی به زیر آورده شود، فوت کرد. راونا در سال ۴۷۶ به دست اودواکر افتاد و سرانجام تئودوریک بزرگترین پادشاه گوتها آن را در سال ۴۹۳ پایتخت پادشاهی اوستروگوتها که بیشتر کشورهای منطقه بالکان و سراسر ایتالیا را دربر می گرفت، قرار داد. اهمیت این شهر در دوره تاریخ بسیار کوتاه جانشینان تلخکام او رو به زوال نهاد.
ولی در سال ۵۳۹ میلادی، بلیزاریوس سردار بیزانسی، راونا را برای امپراتور خویش یوستی نیانوس فتح کرد و آن را به سومین و مهم ترین مرحله تاریخیش هدایت کرد. راونا پس از اتحاد دوباره با «امپراتوری» (شرقی) ، «دژ مقدس» بیزانس گردید و تا دویست سال بعد جای پایی برای این امپراتوری در خاک ایتالیا شد؛ پس از این دوره، متوالیاً به دست لمباردها و فرانکها افتاد. شکوفاترین روزگار رفاه و رونفق فرهنگی و اقتصادی راونا سالهای حکومت یوسنی یانوس یعنی زمانی بود که «شهر ابدی» رم در اثر محاصرات، دست اندازیها و غارتهای پیاپی در آستانه خاموشی کامل قرار داشت.
این کرسی قلمروی بیزانس در ایتالیا که زیر فرمان حکام بیزانسی یا والیان رومی بود همراه با فرهنگش، به تقلید از قسطنطنیه شکل می گرفت و فرهنگ راونا بیش از فرهنگ پایتخت بیزانس (که در آن جز آثار معماری تقریباً چیزی بر جای نمانده)، گذار از سبک مسیحیت آغازین به سبک بیزانسی را به روشنی در معرض دید قرار می دهد.
نقاط اوج و بحرانی تاریخ راونا پیوندی تنگاتنگ با شخصیتهای گالاپلاکیدیا، تئودوریک و یوسنی نیانوس دارند. هریک از این سه، با ساختن بناهایی که تا امروزه باقی مانده اند (شاید از معجزات باشد، زیرا راونا در جنگ دوم جهانی شدیداً بمباران شد) و راونا را به یکی از کاملترین گنجینه های موزاییکهای سده پنجم و ششم در ایتالیا تبدیل کرده اند. مُهر خود را بر این شهر زدند. ساختمانهای عظیم راونا، مخصوصاً ساختمانهایی که یوستی نیانوس ساخت، بازتاب اندیشه هایی هستند که سرانجام شکل فرهنگ و (مطمئناً) هنر سده های میانه را تعیین خواهند کرد.
آرامگاه خود گالاپلاکیدیا (که اخیراً در درستی انتسابش به وی تردیدهایی ابراز شده است) یک ساختمان صلیب گونه کوچک با گذرگاهی سقف گنبدی است.
این ساختمان که اندکی پس از ۴۲۵ میلادی ساخته شد، در اصل به هشتی ورودی کلیسای کاخی و باسیلیکایی سانتا کروچه که تغییرات بزرگی پیدا کرده، متصل بوده است. با آنکه نقشه آرامگاه از روی صلیب لاتینی گرفته شده، بازوهای صلیب بسیار کوتاهند و ظاهراً اندکی از امتداد بازوی مذبح یک مربع بیشتر به نظر می رسند. به همین علت، تمامی تأکید بر گذرگاه دراز و سقف گنبدی نهاده شده و آرامگاه را به یک ساختمان نقشه – مرکزی تبدیل کرده است. از طرف دیگر، این ساختمان کوچک و ساده، در عین حال، معرف یکی از کهن ترین درآمیختگیهای موفقیت آمیز دو نقشه اولیه کلیسا یعنی نقشه طولی و نقشه مرکزی است و ما را در مقیاسی کوچک با نوعی ساختمان آشنا می کند که در آینده دارای تاریخی طولانی در معماری مسیحی خواهد شد: نقشه باسیلیکایی با گذرگاه سقف گنبدی.
پوسته آجری ساده و تزیین نشده این آرامگاه، یکی از غنی ترین مجموعه های موزاییکی متعلق به هنر مسیحیت آغازین را در خود جای داده است. تمام سطوح داخلی بالای دیوار مرمر نما، ریز به ریز، با تزیینات موزاییکی پوشانده شده است: طاقهای گهواره ای صحن و بازوهای صلیب با حلقه های گل و قابهای مدوّر تزیینی، چنان آراسته شده اند که منظره دانه های برف بر یک زمینه آبی سیر را در نظر بیننده زنده می کنند، گنبد با صلیب طلایی بزرگی بر زمینه ای از آسمان پر ستاره: بقیه سطحها با شبیه سازیهایی از قدیسان و حواریون؛ و نیمدایره بالای در ورودی با تصویر شبیه سازی شده ای از مسیح در هیأت چوپان نیکوکار. پیش از این نمونه هایی از شبیه سازی چوپان نیکوکار را دیده ایم، ولی هیچ یک این چنین شاهانه و شکوهمند نبوده اند.
مسیح دیگر بره ای بر دوش نمی کشد بلکه با حفظ فاصله مشخصی در میان گروه گوسفندان نشسته، هاله ای به گرد سر و ردایی زرین و ارغوانی به تن دارد. گوسفندان در سمت چپ و راستش به طرزی هماهنگ، سه تا سه تا، پراکنده شده اند. ولی آرایش گروهی گوسفندان تا حدودی سست و غیر رسمی است و در منظره ای دقیقاً تشریح شده که از پیش زمینه تا پس زمینه امتداد دارد و آسمان آبی بر بالایش دیده می شود، گنجانده شده است. تمام شکلها با پرده های متنوع ترسیم شده اند؛ جسمی سه بعدی دارد، سایه هاشان بر زمین افتاده و در عمق قرار داده شده اند.