درباره سکانس کلیدی پانتومیم در «درباره الی». . .
کار با جمع پرتعدادی از شخصیت ها در فضایی محدود، همواره این خطر فرعی ولی مهم را دارد که اهمیت فردیت آدم ها کاهش پیدا کند، برخی بی هویت یا در مسیر درام، بی کاربرد به نظر برسند و برخی اصلاً قابلیت طرح پیدا نکنند. اما اصغر فرهادی در جایگاه فیلمنامه نویس، به شکل هایی و اصغر فرهادی به عنوان کارگردان، با توجهاتی کوشیده اند هویت، فردیت و اهمیت همه شخصیت های جماعت حاضر در ویلای ساحلی فیلم «درباره الی» را حفظ کنند و بدون روش های سنتی همچون تخصیص واحدهای روایی جداگانه به تک تک آدم ها، در دل همان روایت جمعی طوری به هرس بپردازند و ترسیم اش کنند که در نیمه دوم فیلم، هر کدام از ما بیننده ها می توانیم بگوییم هر کدام از شخصیت ها در چه موقعیتی چه رفتاری ممکن است بکند و چه ممکن است بگوید و چه انتظاری از کدام نمی رود و.... یعنی تمام حدسیاتی که عموماً فقط درباره شخصیت اصلی یک فیلم بر اساس شناخت مان از او می توانیم مطرح کنیم، اینجا درباره یکایک آدم ها و حتی بچه ها قابل طرح است.
خود پیمان با عبارتی در اشاره به همسرش و دوستانش، همکلاسی های دانشکده را می ستاید و پانتومیم نازی (رعنا آزادی ور) خوابی را تعریف می کند که در آن چیزی را از دست داده است.
اینها هر کدام می توانند بامزه یا بی مزه باشند و حتی کل صحنه می تواند فقط کارکردی واقع نمایانه برای دستیابی به بیشترین میزان نزدیکی به زندگی جمعی جوان در ویلایی در شمال را پیدا کند (خصلت واقع نمایی که به خودی خود در این سینما کمیاب است، برای «درباره الی» یکی از کوچک ترین دستاوردها به حساب می آید). اما در نیمه دوم و بعد از بروز وقایع پیش بینی ناپذیر و - مهم تر- واکنش های بسیار طبیعی ولی غریب یکایک آدم ها نسبت به این وقایع، رگه های بسیار محو و خفیف و ظریفی از کاربرد هویت شناسانه و درام پردازانه تک تک آن لال بازی ها روشن می شود؛ بازی الی به رابطه عاطفی فرزند و مادر، بازی منوچهر به سه خصلت ازلی/ ابدی رفتارهای انسانی، بازی آرش به مرکزیت تاثیر یک نفر بر جمع، بازی پیمان به اساسی بودن دغدغه قضاوت در بخش بعد از روی دادن آن وقایع و بازی نازی به حس همگانی ترس از مرگ اشاره می کند (ربط اینها به وقایع را طبعاً با تماشای فیلم به دست می آوریم). آدم ها هم دارند خودشان را می شناسانند و هم نسبت خود و حتی بقیه را با الی تعریف می کنند. حتی نبودن سپیده (گلشیفته فراهانی) در بین اجراکنندگان این فصل هم به بلاتکلیفی ذهن و حس و برداشت این آدم نسبت به الی، ربط پیدا می کند؛ با اینکه خود او الی را به جمع دعوت کرده است.