روزنامه نگاری ، هنر یا صنعت؟

روزنامه نگاری یک هنر است؟ یک صنعت است؟ تلفیقی از این دو یا هیچ کدام از آنها؟   امروزه برای تعریف کردن حرفه روزنامه نگاری در درجه اول و همین طور جای دادن آن در دسته بندی های مشاغل ، اختلاف سلیقه های زیادی وجود دارد.عده بسیار زیادی معتقدند اگر بخواهیم روزنامه نگاری را یک صنعت بدانیم ، باید از لحاظ مالی ، اعتباری و اقتصادی منافع پررنگی را برای آن در نظر بگیریم و درآمدزایی آن را بیش از دیگر جزییات مورد مطالعه قرار دهیم ، همان طور که نساجی یا تولید مواد غذایی صنعت محسوب می شوند. البته هیچ کس انکار نمی کند ریزه کاری ها و هنرمندی های خاص و ظریف موجود در هرکدام از این زمینه ها باعث می شوند محصولی که به دست ما به عنوان کاربر، مصرف کننده و مشتری می رسد، هم از لحاظ محتوایی و کاربردی مرغوب و قابل اطمینان باشد و هم از لحاظ ظاهر و شمایل از ویژگی های استاندارد و مقبولی برخوردار باشد که نیازهای هنری و بصری مخاطب را تامین کند.............

ادامه مطلب ...

شالوده های هنر خطاطی اسلامی- هنر درخشان ایران زمین

قسمت دوم

اما خاستگاه و زمینه ایجاد خط در ایران باستان را نمی توان به یک دوره از زمان خاص منتسب کرد چرا که آثاری که مربوط به یک دوره خاصی باشد در دسترسی نیست. تاکنون هیچ گونه پژوهش و یا نوشته مستدلی بر گذشته این فن به طور اخص صورت نگرفته، اما از آثار باقی مانده در کتیبه های ایران باستان می توان چنین نتیجه گرفت که نگارش و کتابت در آن دوره رواج داشته است. بی شک با گذر زمان و با تداخل فرهنگ ها و زبان های مختلف از حالت اولیه خود خارج و با تغییر و تحول بنیادی روبه رو شد و پربارتر و غنی تر از سابق سیر تکاملی خود را طی کرد، تا اینکه با ورود اسلام به اوج شکوفایی خود رسید، به طور کلی باید گفت که این هنر یعنی خطاطی و خوشنویسی به شکل امروزی در دوره قبل از اسلام رونق نداشته و با آشنایی و ایمان قلبی به کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم و عشق به ائمه اطهار این فن با پیکرنگاری کلام خدا زیبا گشت و زیبایی خود را همچنان حفظ نمود تا اینکه منجر به ظهور خطاطان شایسته شد که هر کدام در نوع خود بی نظیر بودند و در تکامل و ظرافت آن نقش بسزایی را ایفا نمودند. 
پیدایش تاریخی هنر خطاطی بعد از اسلام نیز به درستی مشخص نیست. اما با تطبیق این هنر با معماری بعد از اسلام که نقشی دوگانه را بازی می کند می توان به قدمت و پیوند ناگسستنی آن پی برد. با رؤیت بناهای به یاد مانده (دوره مغول) از جمله مسجد ها، کاخ ها، مقبره ها و اماکن مقدس که با خطاطی های زیبایی متون مذهبی و احادیث نبوی و ائمه اطهار و علی الخصوص کلام الله سر در آنها تزئین شده می توان گفت هنر معماری ایرانی همیشه با خطاطی های زیبا تلفیق گشته است.حمله چنگیز مغول با تخریب آثار و بناهای مهم و مقدس آغاز شد ولی با تأسیس اولین حکومت مغول نوسازی مجدداً رواج پیدا کرد. اما آنچه که نه تنها از خرابی ها و نابودی چنگیز مغول آسیب ندید بلکه با قدرت فراوان به حیات خود ادامه داد و همچنان بر فاتحان سرکش تسلط یافت ایمان قلبی مردم ایران به دین اسلام بود، همین فرهنگ عظیم اسلام، «غازان» نوه «هلاکوخان» پسر چنگیز را به زانو درآورد. او در برابر عظمت اسلام خاضعانه سر تعظیم فرود آورد و دین اسلام را به عنوان مذهب رسمی در سرتاسر قلمروش معرفی کرد. 
او بیشتر اوقاتش را صرف تکریم دین اسلام و احیای فرهنگ غنی آن از طریق تشویق هنرجویان می نمود و در طول دوره زمامداری خود هنر خوشنویسی و تذهیب را غنی بخشید. در دوره ایلخانی این هنر غنی تر و پربارتر می شود (قرآن نفیسی به خط ریحانی به فرمان اولجایتو با خط و تذهیب عبدالله بن محمد همدانی باقی مانده است).در زمان حکومت تیموریان که جانشین ایلخانیان شدند در سالهای آخر حکومتشان بعد از اینکه تیمور به دین اسلام مشرف شد همواره هنرهای اسلامی را حامی و مشوق بود به همین منظور تمام هنرمندان ممالکی را که فتح می کرد در مرکز حکومتش گرد می آورد، او در بین هنرهای اسلامی به خوشنویسی علاقه خاصی داشت، تا جایی که وی بانی سبک جدیدی در هنر تذهیب و خوشنویسی شد، این سبک به تیموری مشهور است. بعد از تیموریان، صفویان پا به عرصه حکومت گذاشتند، حکومت شاه اسماعیل صفوی موجب ظهور سبک جدیدی از هنر خوشنویسی و تذهیب شد که نه تنها در داخل قلمرو خود بلکه در قلمرو سرزمین رقیب قدیمی اش عثمانی نیز تحولاتی شگرفی ایجاد کرد.خط تعلیق در زمان شاه اسماعیل صفوی و شاه طهماسب نظام مند شد و در آن دوره با افزودن برخی نشانه های الفبای فارسی تکمیل گشت و به عنوان خط بومی توسعه یافت، گویند خط تعلیق را فردی به نام تاج سلطانی خطاط اصفهانی برای اولین بار ابداع کرد و عبدالحی خوشنویس از استرآباد در پیشرفت آن نقش بسزایی را ایفا نمود. مسلماً حمایت ها و تشویق های شاه اسماعیل و شاه طهماسب به نوبه های خود در پیشرفت آن بی تأثیر نبوده، بعدها همین خط باعث ظهور خط درخشان دیگری به نام نستعلیق شد. با ظهور این خط شیوه بومی خطاطی در ایران نیز ترک شد و چنان محبوبیتی در میان مسلمانان ایجاد کرد که در ظرافت و وزین نمودن هرچه بیشتر آن نهایت سعی و کوشش خود را می نمودند. به طور یقین این خط در قرن پانزدهم به عنوان خط ملی به هویت خود ادامه داد. واضع این خط میرعلی سلطانی تبریزی است که فردی متدین و مذهبی بود، او با توسل به امیر المؤمنین دعا کرد که در خط صاحب سبک جدیدی شود. در رویا امیر المؤمنین را دید که به او امر می کند در مورد احوال پرنده غره قره (سینه سیاه) مطالعه نماید.او با الهام از شیوه پرواز و بالهای پرنده مزبور و پیوند آن با اشکال هندسی موفق به ابداع خطی جدید و زیبا به نام نستعلیق شد. این خط در میان مسلمانان دیگر ممالک نیز رایج گشت. بعدها توسط گروهی از خوشنویسان برتر ایرانی از جمله عبدالرحمان خوارزمی و دو پسرش عبدالرحمن انیسی و عبدالکریم پادشاه به ترتیب که از اساتید اولیه و پیشگامان این فن محسوب می شوند محفوظ شد.در عصر طلایی خط نستعلیق، یعنی دوره شاه عباس، اساتید بسیاری در زمینه خوشنویسی پرورش یافتند که هر کدام صاحب سبک ها و مکتب های خاص خطاطی بودند. در آن دوره هر سبک خاصی برای موضوعی خاص به کار برده می شد. مثلاً قرآن، دیوان ها، اسناد رسمی هر یک دارای سبک متناسبی بودند، مشهورترین آن اساتید قاسم شادی، اویس اردبیلی، کمال الدین هراتی، قیاس الدین اصفهانی و آخرین آن عماد الدین حسینی بود. 
بعدها خط نستعلیق زمینه ابداع خط های دیگری از قبیل غبار شد. این نوع خط برای ارتباطات سری یا پیام های درباری یا رضایت نامه ها و توبیخ نامه های دولتی به کار می رفت. گاهی آنقدر ریز و درهم نوشته می شد که بدون ذره بین امکان خواندن آنها میسر نبود، یکی دیگر از خطوط رایج و مرسوم در بین نویسندگان و منشیان زمان، خط شکسته نستعلیق بود، به طوری که یک چهارم کتاب های منظو
م (شعر) در عصر صفوی با آن خط کتابت می شد. بعضی از آثار باقی مانده از اساتید هنر خوشنویسی که هر یک دارای ارزش هنری و معنوی خاصی هستند با خط زیبای شکسته نستعلیق کتابت شده اند.البته تنوع و تفنن و ابداعات خطی تنها به یک دوره خاصی اطلاق نمی شود، بلکه هنرنمایی های خوشنویسان ایران متناوباً از قرنی به قرن دیگر تکمیل می گشت، تا به سبک و فرم امروزی درآمد. در حال حاضر خوشنویسان با حفظ سنت اساتید و بالذتی زاید الوصف به نوشتن و ترکیب و تلفیق حروف مبادرت می ورزند تا بهترین اثر را از لحاظ کیفیت باقی گذارند. آنان با دنیای خطوط انس و الفت گرفته، با صف آرایی حروف بزرگ و کوچک طرح و اثری زیبا پدید می آورند که برخاسته از عواطف و احساسات هنریشان می باشد، در آثار هنری آنان رابطه عمیقی بین کلمات و طبیعت دیده می شود، مخصوصاً وقتی که نقش آفرینی های آنان در کاغذهای ابر و باد به نمایش گذاشته شود و با تذهیب استادکاران زبردست تزئین شده باشد. ناگفته نماند اساتید خوشنویس تنها به خوشنویسی مطلق اکتفا نمی کنند، بلکه همواره سعی می کنند یک اثر هنری از خود ابداع کنند، البته ارائه یک اثر نو و بدیع کار آسانی نیست و در این راه ریاضت های فراوانی باید متحمل شوند تا بتوانند یک خلاقیت زیبا را از خود به جای گذارند که مسلماً ذی قیمت خواهد بود. در بین این اساتید می توان به استاد سید حسن میرخانی، استاد حسین میرخانی، استاد زنجانی، استاد علی اکبر کاوه، استاد غلامعلی اجلی، استاد صداقت جباری، استاد اسرافیل شیرچی، استاد محمد حیدری و استاد مصطفی مهدی زاده اشاره کرد.

شالوده های هنر خطاطی اسلامی- هنر درخشان ایران زمین

قسمت اول

مقاله حاضر چکیده ای از تاریخچه خطاطی اسلامی- ایرانی است که در واقع گوشه های پوشیده هنر خوشنویسی ایران را که با الهام از ذوق و علاقه هنرمندان خطاط ایرانی پا به عرصه وجود نهاده معرفی می نماید؛ هنری که خود سرچشمه همه آفرینشگری ها و شگفتی های خطاطی ممالک دیگر بود. این مطلب اغراق آمیز نیست چرا که هندوستان، مصر و عثمانی، پاکستان و افغانستان این هنر مختص ایرانی را در کشورهای خود رواج دادند و همواره به دید تحسین و احترام بدان می نگرند.متأسفانه در این برهه با اختراع ماشین های چاپ با ضعف و انحطاط هنر خوشنویسی روبه رو هستیم لکن با گردهمایی و پایمردی های فراوان اساتید این فن زیبا در انجمنی به نام انجمن خوشنویسان با آموزش هنرجویان به فعالیت هنری خود کماکان ادامه می دهد؛ تا بدین طریق از افول این اثر هنری جلوگیری نمایند؛ این خود به تنهایی کافی نیست و باید با حمایتهای همه جانبه دستگاه حاکمه از این اثر و هویت ملی با ترویج و فراگیری آن به طور جدی در مدارس و حتی در مؤسسات آموزش عالی در بین نوباوگان و جوانان، آن را همیشگی و جاودانه ساخت.با توجه به وسعت دامنه بحث و برای جلوگیری از پراکنده گویی و حفظ نظم و ترتیب و ارائه یک نتیجه منطقی از سیر تکاملی خط که در طول گذشت زمان از صورت اولیه خود خارج و بدین شکل امروزی درآمد به صورت اجمال بررسی و تقدیم خوانندگان و هنردوستان خط و خطاطی می شود. 
«خط در اسلام» 
از آنجا که عربها به صورت چادرنشینی زندگی می کردند نسبت به دیگر ملل باستانی (بابلی ها و چینی ها که از هزاران سال پیش شیوه نگارش پیچیده ای داشتند) دیرتر به نگارش و کتابت روی آوردند، آنها به طور کل به نوشتن بدگمان بودند و به صورت روایی به حفظ و ضبط اطلاعات می پرداختند.قرن ۶ میلادی که شروع ادبیات عرب بود برای ثبت اشعار خود از سنت روایی استفاده می کردند و گاه به نوشتن تنها هفت قصیده می پرداختند ، چرا که برای آنها این قصاید از اهمیت خاصی برخوردار بود و حتی آنها را در دیوار کعبه نیز می آویختند. اولین قوم عربی که موفق به اختراع خط الفبایی شد «نبطی ها» بودند. این قوم از عرب بادیه نشین در سرزمین شمال عربستان می زیستند، که سرانجام توسط رومی ها از بین رفتند ولی با سرنگونی حکومت آنان خطشان از بین نرفت (دالنمره کتیبه ای است متعلق به مقبره شاعر و خنیاگر معروف ماقبل اسلام به نام امروالقیس که در سال ۳۲۸ میلادی به خط نبطی نوشته شده است) بعدها قوم سامی که آنها نیز در قسمتی از شمال عربستان می زیستند خط نبطی ها را سامان بخشیدند. سرانجام در قرن ۶ میلادی توسط قبایل حیره و انبار که روزگاری از مراکز عمده تجارت بودند توسعه یافت و از آنجا به مکه و جاهای دیگر رفت و درنهایت در سرزمین عربستان به عنوان خط رسمی شناخته شد. گویند شبرین عبدالملک این خط را توسط دوست و پدر همسرش حرب ابن امیه به بزرگان و اشراف مکه آموزش داد. 
(خط اولیه قوم عرب به نام های مسند و جزم معرفی شده اند که جزم را نیز شاخه ای از مسند می دانند.)با ظهور اسلام هنر خط و خطاطی در قوم عرب به اوج شکوفایی رسید، بعد از حفظ و روایت قرآن کریم، لزوم کتابت آن بر همگان آشکار گشت، فلذا خطاطان برای حفظ شأن و منزلت قرآن کریم سعی در هر چه زیبانویسی قرآن نمودند و این خود باعث بروز هنرنمایی هایی در زمینه خط شد. خط کوفی و نسخ از جمله خط هایی بود که در آغاز اسلام خاستگاه ویژه ای داشت، یکی خطی گوشه دار هندسی با طبیعتی متعالی که در واقع برای کتابت قرآن یا متون مذهبی به کار برده می شد(کوفی) و دیگری خطی منحنی و روان که کاربرد روزانه داشت (نسخ). البته این بدین معنا نیست که خط کوفی با تأسیس شهر کوفه اختراع شد، چرا که با خط کوفی پیش از تأسیس آن شهر، کتابت می شد؛ لکن در توسعه اشکال تزئینی آن سهم بسزایی داشت و آن را از حالت ساده و خشن اولیه که همانا خط جزم بود به صورت ظریف و روان توسعه داد. مسلماً مهمترین عامل توسعه خط همان طور که قبلاً بدان اشاره شد دین مبین اسلام است. اسلام با سادگی قدرتمند خود، خط را که منحصر به اشراف بود از پیله خود درآورد و آن را در میان شیفتگان به یادگیری رواج داد؛ تا آنجا که همان علاقه مندان به ارادتمندان به قرآن و کتابت آن مبدل گشتند و آثار زیبایی از ظرافت که برخاسته از ذوق و استعداد هنریشان بود به جای گذاشتند، آنها با الهام گرفتن از خود آیات قرآن کریم همواره سعی می کردند که رابطه خود را با قرآن همراه با آرایش خطوط در کنار هم، که برخاسته از ذوق الهی بود حفظ کنند و البته هر موضوعی که در رابطه و در خدمت الله بود، نوعی عبادت محسوب می شد. البته شایان ذکر است که اولین سوره ای که به پیامبر اسلام نازل شد سوره علق بود، سوره ای که به انسان یادآور می شد که برای اولین بار قلم را از که آموخت الذی علم بالقلم و یا دومین سوره ای که به پیامبر نازل شد، ن والقلم و ما یسطرون سوگند به قلم و آنچه نویسند. تأکید این دو سوره به قلم و نوشتن، تقدس و شأن و مقام والای قلم و خط را بیش از پیش در میان مسلمانان آشکار می کرد، به همین منظور با وسواس هرچه بیشتر به نقش آفرینی با حرکت های زیبای قلم پرداختند و با قرار دادن حروفهای الفبایی، خط هایی را با سبکهای مختلف ابداع نمودند. (کتیبه های مذهبی و حتی سکه های رایج آن دوره ها نمونه هایی است از گرایش مسلمانان به فراگیری خط که همانا مقدس و غنی به شمار می آمد.) در تاریخ عرب و اسلام از اولین خطاطان بنام و مشهور می توان به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب اشاره کرد. از آن حضرت چند سبک خطاطی (مکه، مدینه، بصره و کوفه) در کتابت قرآن به یادگار مانده که ارزشیابی آن در میان سایر آثار باستانی قابل محاسبه نیست و ارزش معنوی آن در میان شیعیان و دوستداران آن حضرت قابل توصیف نیست. خطاطی و هنرنمایی عرب از قرن سوم تا هشتم هجری در اوج شکوفایی تمدن اسلامی به حد تعالی خود رسید و در قرن دهم همراه با افول حکومت امویان و عباسیان از رونق افتاد.

هنر اژه‌ای

هنر اژه‌ای (هنر مینوسی و هنر سیکلادی، دوره مینوسی پیشین ،دوره مینوسی میانه)

قسمت دوم

هرگاه مدارک مستند و ساختمانی پراکنده باشند یا وجود نداشته باشند سفالهای شکسته تکیه گاه اصلی باستان شناس می شوند. ظروف سفالی (مانند ظروف خوراک پزی)، پس از شکستن، به کپه زباله ها انداخته می شدند. پس از گذشت سالهای متمادی، مواد پوسیدنی این کپه از میان می رفت و فقط تکه های سفال آن بر جای می ماندند و به صورت لایه های محکم روی هم فشرده می شدند. با حفاری دقیق و احتیاط آمیز این گونه تل ها یا کپه ها می توان به یک ترتیب زمانی با تاریخ گذاری نسبی دست یافت، با آنکه اوانس ترتیب تاریخی سبکهای سفالینه های کرتی را دقیقاً تعیین کرده بود، امروزه برخی از باستان شناسان بر این عقیده اند که در اثر افزایش اطلاعات بشر درباره تمدن مینوسی، روش تاریخ گذاری او کارایی خود را از دست داده است. تاریخ گذاری جدیدی پیشنهاد شده که بر ساختمان کاخهای بزرگ کرت مبتنی است. 
با وجود این، تعداد تاریخهای قطعی، چندان زیاد نیست و دانش ما درباره تاریخ و هنر مینوسی همچنان موقتی است و در هاله ای از ابهام قرار دارد. حتی منشأ کرتیها مایه مشاجرات بسیار شده است. عده ای معتقدند که اینان احتمالاً در حدود ۶۰۰۰ سال پیش از میلاد از آناتولیا به این جزیره آمده اند و فرهنگ نوسنگی پیشرفته ای را که مجموعه کاملی از سفالها نیز در آن ساخته می شده است با خود آورده اند و عصر مفرغ نیز احتمالاً پس از آمدن موج تازه ای از مهاجران (این بار نیز از آناتولیا) در حدود ۲۸۰۰ سال پیش از میلاد آغاز شده است. 
● دوره مینوسی پیشین 
ما دوره مینوسی پیشین (دوره پیش از کاخها) را عمدتاً با تعدادی سفالینه و تکه های پراکنده چند مجسمه می شناسیم. از جمله می توان به سفالینه های بسیار سخت موخلوس (محلی که سفالینه های مزبور در آن کشف شدند و ظاهراً از سفالینه های مصری متعلق به سلسله های اول تا چهارم تقلید شده اند) و ظروف گلی دست – ساخته مزین به طرحهای نقرشده هندسی اشاره کرد. برجسته ترین و شاید جالب ترین آفریده های هنر اژه ای در عصر مفرغ پیشین، تعداد بسیار زیادی پیکره های کوچک اندام مرمرین از جزایر سیکلاد است. 
بیشتر این پیکره ها شبیه سازیهای برهنه زنها در حالتی هستند که دستهایشان را در ناحیه شکمشان روی هم گذاشته اند. این «بتهای تخت الوار مانند» که در اندازه های متفاوت (از چند سانتی متر تا اندازه طبیعی بدن) ساخته شده اند اعقاب بسیار ساختگی و طرح یافته الهه مادر متعلق به عصر نوسنگی هستند. 
سبکهای این پیکره ها مانند اندازه هایشان متفاوت هستند و از پیکره هایی با تناسبهای طبیعی تا شکلهایی که بیش از آنکه به پیکر آدمی شباهت داشته باشند به ویلن شباهت دارند، نوسان پیدا می کنند. 
نمونه ای که در اینجا آورده ایم در حد وسط قرار دارد: شکلهای ارگانیک به شکلهای تقریباً هندسی (مثلث، مستطیل، بیضی، استوانه) تبدیل شده اند، ولی اشاره به پیکره زن همچنان واضح است و شیوه درهم آمیزی بخشهای سبک دار گوناگون، گیرایی هنری قابل توجهی دارد، نشانه هایی از رنگ که بر روی برخی از این پیکره ها یافت شده، نشان می دهد که دست کم بخشهایی از آنها رنگ آمیزی می شده اند. چشمها غالباً رنگ می شدند و پرداختهای اضافی رنگی را به صورت گردن آویزها و دستبندهای رنگین مجسم می کردند. 
در مجموعه پیکره های سیکلادی، گاهگاه پیکره های مردان نیز دیده می شوند. این پیکره ها غالباً به صورت نوازنده ظاهر می شوند، مانند پیکره چنگ نواز ، که بین شکل های تقلیدی صندلی و چنگ قرار گرفته است و مطیعانه سرگرم انجام دادن وظیفه ای است که ظاهراً بخشی از مراسم تدفین بوده است. سر بشقاب گونه و گردن دراز و لوله مانند این پیکره به همان سبک پیکره های تخت ساخته شده اند، ولی بدنش دارای حجم شده است و در ترکیب بندیش گونه ای کیفیت سه بعدی دیده می شود که در بتهای تخته الواری وجود نداشت. هر چند تعیین ترتیب تاریخی این پیکره های سیکلادی میسر نشده، چنین به نظر می رسد که بیشترشان به نیمه دوم هزاره سوم پیش از میلاد تعلق داشته باشند، به اعتقاد باستان شناسان، پیکره چنگ نواز به پایان خط مربوط می شود و احتمالاً با کاخهای کرتی همزمان بوده است. 
● دوره مینوسی میانه 
دوره مینوسی میانه با تأسیس کاخهای «کهن» در حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مشخص می شود. ساختمان سازی در کرت، نه بر مقابر و معابد تأکید می کرد نه بر دژها، بلکه به کاخهای مخصوص پادشاه و ملتزمینش توجه داشت و شهرهای پادشاهی نیز گرداگرد همین کاخها ساخته می شدند. عدم وجود استحکامات در جزیره کرت، در منطقه اژه نیز مشهود است زیرا نقاط استحکامات بندی شده در تمام عرصه های جغرافیایی هنر هلاسی و سیکلادی به چشم می خورند. این یا دلیلی بر قدرت نیروهای دریایی کرت و صلح پایدار در جزیره (گونه ای صلح مینوسی) یا هر دوی اینهاست؛ ولی این کاخهای کهن فقط پس از حدود سه سده یعنی در حدود ۱۷۰۰ پیش از میلاد، احتمالاً در اثر یکی از زلزله های مکرری که این بخش از منطقه مدیترانه را می لرزانند، نابود شدند. 
یکی از پیشرفتهای فنی مهم در اوایل دوره کاخهای کهن، ابداع چرخ کوزه گری بود که ساختن ظروفی با جداره های نازکتر و شکلهای ظریفتر را ممکن ساخت و موجب پیدایش صنعتی پر رونق گردید. هنر سفالگر مینوسی با ساختن سفالینه های معروف به پوست تخم مرغی به چنان درجه ای از ظرافت رسید که حتی اگر فقط به ظرافت اسلوب سفالسازی توجه داشته باشیم، شایسته حد اعلای ستایش است؛ ولی هنرمند کرتی، در همان حال، سبکی تزیینی می افکند که مکمل ساخت ظریف و شکلهای پیچیده سفالینه هایش بود. 
او که کارش را با الگوهای نسبتاً ساده و خطوط منحنی با رنگ تیره بر زمینه روشن آغاز کرده بود به سوی سبک تزیینی چند رنگی پیش رفت که سفالینه های پرشکوه کشف شده در غار کامارس در دامنه کوه ایدا نقطه اوج آن به شمار می روند. در سطح برآمده و برخوردار از «احساس» قدرت و نشاط روحی خاص هنر مینوسی، زمینه سیاه براقی را می بینیم که طرحی شبه هندسی به رنگ زرد مایل به سفید با خطوط زرد و قرمز پراکنده در رویش نقش بسته است و تزیین رنگین و هماهنگ تشکیل می دهد. در اینجا نیز همچون مصر، مضامین هنری از زندگی طبیعی گرفته می شوند، با این تفاوت که این بار به صورت نقشهایی حلزونی نمایانده می شوند که به طرز زیبایی بر شکل ظرف منطبق و با آن یکی شده اند. 
این کاخها که برای پادشاهان و خدمه ایشان بازسازی شدند، بزرگ، راحت و زیبا بودند و پلکانها و حیاطهای فراوان برای نمایشها، جشنها و مسابقات داشتند. بزرگترین کاخ از آن میان یعنی کاخ کنوسوس ساختمانی بی نقشه بود که در برابر شیبهای فوقانی و بر بالای تپه ای کم ارتفاع در انتهای یک دشت حاصلخیز ساخته شده بود. زمین حیاط بزرگ مستطیل شکلی که تمام واحدهای کاخ، گرداگرد آن ساخته شده اند در زمان کاخ کهن تسطیح شده بود و شیوه حلقه زدن ساختمانها به دور آن حکایت از این دارد که نقشه اش پیشاپیش تهیه نشده بود بلکه چندین هسته مرکزی ساختمانی، همراه با هم رشد می کرده اند و حیاط مزبور نیز نقش عامل سازمان دهنده اصلی را ایفا می کرده است. دومین عامل سازمان دهنده، دور دالان دراز بوده اند.